اولین معنایی که از عید به ذهن میرسد، تغییراتی است که انسان از ظاهر خود و یا در طبیعت میبیند . این آرایش ظاهری همچون پوشیدن لباس نو و آمدن بهار طبیعت به یک معنا عید نامیده شده است .
در روایتی از امیر المومنین علی علیه السلام آمده است که : هر روزی که انسان در آن به زشتی آلوده نگردد آن روز عید است ؛ چرا که زشتی مهمترین بستر ظهور نزاع میان آدمیان است وباعث برهم خوردن آرامش درونی و بیرونی انسانها میگردد و این همان چیزی است که با عید یعنی آرامش و شادمانی منافات دارد .
از سوی دیگر حرکت انسانها به سوی علم و معرفت
همواره با شادمانی و نشاط توأم است خاصه آن که وقتی انسان معنای جدیدی کشف می کند ، ابتهاج زائد الوصفی تمام وجود آدمی را در بر می گیرد ، آن لحظه تازه عید نامیده می شود .
معنای دیگری که از عید,عارفان به ما آموخته اند ، جان باختن و قربانی کردن جان خویش در پای معشوق است . و نماد ظاهری آن ایام حج و عید قربان است که حیوانی را انسان به عنوان تحفه و هدیه به طرف جایگاه معینی میبرد تا برای کامل شدن عبادت قربانی کند .
مولوی در این معنا گفته است :
خویش فربه می نماییم از پی قربان عید
کشته شدن در پای محبوب و قربانی کردن خود مهمترین تعریفی است که مولوی ازعید به ما می دهد .
در تمامی این تعریفها عید برای انسان مطرح شده است ،یعنی ما در شرایط ویژه ای احساس مبارکی و نو شوندگی داریم . اما به نظر میرسد این تازگی قبل از آنکه در رابطه با ما معنی شود در باره تولید کننده این شرایط یعنی خداوند باید معنا شود .
واز سوی دیگر این مبارکی در تمامی ملک و ملکوت عالم جاری است ، لذا از این خدای بزرگ و مبارک میتوان هرلحظه طعم مبارکی را چشید به همین دلیل اگر عیدی است اولاً از آن خداست نه از آن آدمیان ، و این معنا با سایر تعاریف آمده در باب عید یک فرق گوهری دارد که آن محوریت خداست .
عید قربان ریشه در دوران ماقبل تاریخ بشر دارد. انسان اولیه که از فهم طبیعت عاجز است، برای به دست آوردن ترحم خدایان دست به قربانی کردن حیوانات و انسان ها میزند. این رسم نزد همه ملل و ادیان به اسامی مختلف موجود بوده است. این سنت طولانی بشری در اسلام نیز پذیرفته شده است.
در روایات مختلف دینی آمده است که ابراهیم در سن بالا دارای فرزندی شد که او را اسماعیل نام نهاد و برایش بسیار عزیز و گرامی بود. اما مدتها بعد، هنگامی که اسماعیل به سنین نوجوانی رسیده بود، فرمان الهی چندین بار در خواب به ابراهیم نازل شد و بدون ذکر هیچ دلیلی به او دستور داده شد تا اسماعیل را قربانی کند.
او پس از کشمکشهای فراوان درونی، در نهایت با موافقت خالصانه فرزندش، به محل مورد نظر میروند و ابراهیم آماده سر بریدن فرزند محبوب خود میشود. اما به هنگام انجام قربانی اسماعیل خداوند که او را سربلند در امتحان مییابد، گوسفندی را برای انجام ذبح به نزد ابراهیم میفرستد.
قرآن کریم از امتحانات متعددی که برای ابراهیم (علیهالسلام) از جانب خداوند متعال پیش آمده است، خبر میدهد و او را به پاس تسلیم بودن در برابر اوامر الهی مفتخر به عنوان «خلیلالله» میگرداند: وَ اتَّخَذَ الله اِبْراهیمَ خَلیلاً (نساء /125) (و خدا ابراهیم را دوست خویش گرفت.) همچنانکه به دلیل سربلندی در امتحانات و ابتلائات علاوه بر مقام نبوت، او را به مرتبت امامت منصوب میکند: وَ اِذِا بْتَلی اِبْراهیمَ رَبُّه بِکلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً (بقره /124) (و چون ابراهیم را پروردگارش به کلماتی بیاموزد و او آن همه را به انجام رسانید خدا به او فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم.) حوادثی همچون مقابله با بتپرستان، در آتش افتادن، مهاجرت کردن به مصر و شام، وانهادن فرزند و همسر در سرزمین بیکشت و زرع مکه و ترک آنها و مأموریت یافتن برای تجدید بنای کعبه مسئولیتهای سنگینی بود که از جانب خداوند متعال عهدهدار انجام آنها شد و همه را به نیکی به پایان رساند.
اما در کنار موارد یاد شده خداوند امتحان بزرگ و بینظیری را برای ابراهیم علیهالسلام پیش آورد که قرآن مجید از آن به:اِنَّ هذا لَهُوَ البَلاءُ الْمُبینُ (صافات /106) (همانا که این همان آزمایش آشکار است.) تعبیر میکند. امتحانی که تسلیم بودن ابراهیم و فرزندش را در برابر فرمان الهی روش میکند و آن قربانی کردن فرزش اسماعیل بود، آن هم بعد از آن که خداوند در سن پیری به او دو فرزند به نام اسماعیل و اسحق داده است.
بهتر است ماجرای این امتحان را از زبان قرآن بشنویم: «ابراهیم گفت: من به سوی پروردگارم رهسپارم، او مرا راهنمایی خواهد کرد. ای پروردگار من، مرا فرزندی صالح عطا کن. پس او را به پسری بردبار مژده دادیم. و وقتی به حدّ سعی و تلاش با پدرش رسید ابراهیم به او گفت: ای پسرک من! من در خواب دیدهام که تو را ذبح میکنم. بنگر که چه میاندیشی؟ گفت: ای پدر، به هر چه مأمور شدهای عمل کن، که اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهی یافت. پس وقتی هر دو تسلیم شدند و همدیگر را بدرود گفتند پسر را به پیشانی بر خاک افکند. او را ندا دادیم که ای ابراهیم! رؤیای خود را حقیقت بخشیدی، ما نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم. راستی که این همان آزمایش آشکار بود. و او را در برابر قربانی بزرگی باز رهانیدیم. و در میان آیندگان نام نیک برای او بازگذاشتیم. درود بر ابراهیم! نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم. در حقیقت، او از بندگان با ایمان ما بود.» (صافات / 99-111)
ایثار و عشق پیامبر به انجام "فرمان خدا"، فریضهای برای حجاج گردید تا در این روز قربانی کنند و از این طریق برای یتیمان و تهیدستان خوراکی فراهم سازند.
داستان زندگی ابراهیم علیهالسلام در نه سورة قرآن، آمده است. ودر قرآن 12 بار از ابراهیم علیه السلام نام برده شده و به رسالت وی تصریح شده است. در قرآن کریم ذکری از اینکه «ذبیح» چه شخصی بوده است در میان نیست، اما چون در سوره صافات، ذکر اسحاق علیه السلام پس از گزارش ذبیح آمده است، مفسران مسلمان اسماعیل را ذبیح میدانند، ولی در تورات فرزندی که ابراهیم به قربانگاه برده اسحاق بوده است .
منابع :
دایرة المعارف تشیع ، ج2
مروج الذهب ،ج1 ، ص 57
دایرة المعارف بزرگ اسلامی ،ج 8
اخذ: تبیان
کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا میکشد
کلمات کلیدی: